رضا بردستانی :    ساخت برنامه ها و سریال های مناسبتی پیشینه ای نسبتا طولانی در بین برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی دارد از برنامه هایی که در زمان هشت سال دفاع مقدس تهیه و پخش می شد تا سریال ها و ویژه برنامه های ویژه ی ایام سال تحویل و نوروز گرفته و نیز ویژه برنامه های مذهبی و دینی با نگاهی به ارتباطات معنایی و تصویری. این که رسانه ی ملی به عنوان مهم ترین اهرم تبلیغی، سنگینی این وظیفه را به تنهایی بر دوش بکشد با توجه به انحصارات موجود قانونی چندان تعجب برانگیز نیست اما در این که این گونه برنامه ها کم کم از محتوا فاصله بگیرند و به دامان پر مهر«رفع تکلیف» و «باری به هر جهت» بیافتند جای تأسف و افسوس به همراه دارد.

                داستان سریال های ماه مبارک رمضان چند سالی است که سیر منحصر بفرد خود را دنبال می نماید. دو نگاه  و دیدگاه یعنی طنز و ماورایی دیدگاه هایی است که انگار سازندگان سریال های ماه مبارک رمضان خود را ملزم می دانند تا در یکی از دو موضوع فوق؛ عرضه هنر نمایند فارغ از این که زیر ساخت ها، توانایی ها، تجارب، بازیگران مناسب، داستان درخور و کارشناسی شده و در نهایت فیلنامه ای محکم وجود داشته باشد یا خیر.

             نگاه سطحی و گذرا به این سی روزه ی مهم و تأثیر گذار تا آن جا پیش رفته است که برخی از سریال ها برای فرار از توضیحات خواسته شده ی احتمالی با نوشتن یک نام به عنوان کارشناس مذهبی با او نیز چون دیگر عوامل کار برخورد می نمایند و بر خود فرض نمی دانند فیلنامه را نزد چندین کارشناس خبره و کاربلد ببرند تا اگر مشکل و ایرادی داشت با گفتگو و تعامل برطرف نمایند. جالب تر آن که برخی از این سریال ها در محدوده ی زمانی 45 روز تا دو ماه بسته می شود یعنی داستان، فیلنامه، پیش تولید، ساخت، تدوین و پخش! همه و همه در مدتی کمتر از دو ماه طی مراحل می نماید تا جایی که می شنویم قسمت هایی از سریال های ماه رمضان همزمان با پخش بازی و تدوین می شوند!

                یکی از مهم ترین، تأثیر گذارترین و در عین حال حساس ترین بحث این گونه سریال ها بحث محتوا، مفهوم و پیامی است که بیننده پس از سی شب می خواهد از دیدن آن دریافت نماید جایی که انگار نزد دست اندرکاران سریال های مناسبتی از کم ترین جای و جایگاهی برخوردار نیست. فقر محتوایی تا آن جایی پیش رفته است که این شائبه را ایجاد می نماید خدای ناکرده بی محتوایی این گونه سریال ها تعمدی است. با این مقدمه ی کوتاه و تذکر این نکته که نباید تأثیر شبکه های ماهواره ای را حتی بر کارگردانان ایرانی نادیده انگاشت سریال های ماه رمضان سال نود را با توجه به نوبت پخش مرور می نماییم.


سی امین روز؛


                 جواد افشار با بهره گیری از زوج هومن سیدی و آزاده صمدی  و نیز بازی کمرنگ پژمان بازغی داستانی را دنبال می نماید که برخلاف تمامی سال های گذشته، کمی قبل از افطار از شبکه ی دوم سیما به عنوان نخستین سریال در معرض دید عموم قرار گیرد. سیما تیرانداز که این سال ها حضور کمرنگی دارد در این سریال نیز نتوانست آن چنان که باید به هنرنمایی بپردازد به نحوی که میر طاهر مظلومی برخلاف سمت و سوی اصلی داستان بیشترین نگاه را به خود در نقش پاشایی(وکیل فراری!وراج و همه چیز دان!!!)اختصاص داد. مهران رجبی که در اجرای دیالوگ بنا به تسلطی که بر گفتار دارد شهره است و کارگردانان مشکلی از این بابت با او ندارند نیز در این سریال به یک کاراکتر فرعی بدل شدو تمام سعی کارگردان در مهم جلوه دادن (م. کیانی) هم بی فایده بود. غیبت های گاه و بی گاه برخی از سوژه های سریال برای چندین قسمت و نیز درشت نمایی های برخی از صحنه های غیر ضروری این گونه نشان می دهد که طرح اصلی در ذهن کارگردان نتوانسته است آن چنان که باید و شاید شکل بگیرد. ارتباطاتی که بی مقدمه شکل می گرفت و زد و بند هایی که هیچ منطقی را دنبال نمی نمود باعث شده بود تا صحنه های تدوین شده و نشده ی داستان ! بیننده را در کلافی سردرگم قرار دهد جایی که اگر بیشتر دقت می شد حداقل از نظر ساختاری نظم و ترتیب معقولانه تری به خود می گرفت.

           بازی گرفتن از هنرپیشه هایی که سابقه های ذهنی خوبی در ذهن بیننده دارند سلیقه ای نیست و کاملا باید هوشمندانه باشد ، به همین منظور است که انتخاب بازیگر و بازی گرفتن جنبه ای کاملا تخصصی و سیستماتیک دارد که متأسفانه در این سریال به خوبی از آن بهره گیری نشده بود.

              هومن سیدی، سیما تیرانداز، محمود عزیزی، رزیتا غفاری، آزاده صمدی، مهران رجبی، میرطاهر مظلومی، بهرام ابراهیمی، صفا آقاجانی، کوروش سلیمانی، فرشته سربندی، الناز حبیبی، افشین سنگ چاپ، رضا آحادی، شیرین نصرتی، عزیز هنرآموز، سپیده عنایتی، حمید مرادی البته با حضور انوشیروان ارجمند، اتابک نادری و پژمان بازغی در «سی امین روز» تصویری از هیچ چیز به جای خود را ایفای نقش نمودند تا بر اشکال مهم و اساسی خلاء محتوا و پیام روشن، معضلی دیگر افزوده شود. رشته های کوتاه و بلند داستانی که گاه نیمه کاره رها می شد و شاخه به شاخه شدن مدل داستانی باعث شده بود تا بیننده دلخوش به اتفاقات خلق الساعه باشد و دیگر روند منطقی و گره های داستانی را چندان جدی دنبال ننماید.

           این سریال در یک جمله خلاصه می شود: حکایت مردی به نام سیاوش کیانی که یک روز ناخواسته باعث می شود خون برادر رفیقش، دستانش را آغشته کند. سیاوش مردانه پای اتهام می ایستد و اعدام را قبول   می کند تا شاید به آرامش برسد، اما در آخرین لحظات، فرشته ای بر او نازل می شود و او را از آینده اش آگاه می کند و …تمام داستان پردازی های داخلی آن قدر بی ربط و ناشیانه کنار هم قرار می گیرد که برخی آمدن ها و رفتن ها اصلا به چشم نمی آید یعنی برای بیننده فقدان یکی از کاراکترهای حتی اصلی سریال نیز ایجاد سؤال نمی نماید!


پنج کیلومتر تا بهشت؛


             هرچه امیرحسین سعی کرد تا این آدرس را در ذهن آیدا جا بیاندازد و خود را از مردن نجات دهد    فایده ای نداشت تا این که بعد از بیست و چند قسمت یک اتفاق ساده همه چیز را ختم بخیر نمود! البته پریناز ایزد یار گفته است دیگر در نقش یک روح ظاهر نخواهد شد و دیگر نقش ها را نیز تجربه خواهد نمود اما همین حضور بدون سابقه ی ذهنی هم کافی بود تا داستانی دیگر برای سریال های مناسبتی ماه مبارک رمضان شکل بگیرد.

          در انواع چینش های داستانی، نویسنده تصمیم می گیرد تا سمت و سوی داستانی را از ابتدا به انتها، از انتها به ابتدا و یا با پرش های زمانی و مکانی دنبال نماید اما این که داستای را از میانه ی راه تعریف نماییم و گاه با برگشت به عقب ناگفته هایی را بر زبان بیاوریم تا ابهامات احتمالی را رفع نماییم چندان معمول و مرسوم نیست.

           نویسنده این نوشتار، چندان به عناوینی که تحت عنوان ماورایی و غیره به این گونه سریال ها داده می شود موافق نیست چرا که ساختن فیلم های ماورایی برای سینمایی که امکانات اندکی را دارا می باشد بیشتر به یک شوخی شبیه است تا حتی امتحان و دستگرمی، اما پرداختن به داستان هایی که روح، شیطان، فرشته و غیره درآن نقش ایفا می نمایند اگر حساب شده و با مطالعه انجام نگیرد اثرات مخربی را بر جای خواهد نهاد که در سال های آتی دیگرانی که خواسته باشند با علم و اطلاع کافی هم به این سمت گام بردارند را به چالش خواهد کشانید.

            علیرضا افخمی که چهره ای شناخته شده است در کارنامه ی او سریال هایی همچون (او یک فرشته بود) ، (زیر زمین)، (اغماء: به عنوان نویسنده) و (پنجمین خورشید) دیده می شود ، برخی معتقدند وی در ساخت سریال های ماوراء الطبیعه(ماورائی) تبحر خاصی پیدا کرده و امسال با ساخت سریال (پنج کیلومتر تا بهشت) این ادعا را به اثبات رسانده است که این نظر در جای خود معتبر و قابل احترام است اما بحث بر سر توانایی ساخت یک ژانر تصویری تا احاطه بر داستان و محتوا کمی از هم فاصله دارد.

              بازی ضعیف تیم عملیاتی ، گیج و منگ بازی های افسر آگاهی که نقش نیروی کمکی را ایفا می نماید ـ تا آنجایی که برای دنده عقب رفتن در بزرگراه و در جایی که جان یک انسان در خطر است با مافوق خود بحث راه می اندازد ـ فضایی غیر طبیعی و ساده را به وجود می آورد که باور پذیری برخی از قسمت ها را به شدت دچار ابهام می نماید.

             در این مهم که اساساً روح یک دختر گناهکار تا این اندازه آزاد باشد و یا برای حضور در خواب یک نفر باید حتما بالای سر او حاضر شد و این که دو روح یعنی امیر حسین و مینا برای برخورد نکردن با دیگران خود را به سرعت کنار می کشیدند با این که می دانستند حضور فیزیکی ندارند آنقدر سطحی و غیر علمی نشان داده می شود که گاهی بیننده هم روح بودن این دو را نمی پذیرد! البته صحت و سقم اینگونه مسائل را باید کارشناسان امر توضیح دهند و در حیطه ی آگاهی های تخصصی است. در جایی و در خلال یکی از نقدهایی که بر این سریال نوشته شده است می خوانیم:« دروغی که به بیننده گفته شده این است که یک شرکت بزرگ پخش دارو، یک سیستم امنیتی قوی و دوربین های مدار بسته نیز دارد که مستقیم به نزدیک ترین نیروی انتظامی متصل است و تنها توسط رییس شرکت غیرفعال می شود اما ما در سریال اثری از آن نمی بینیم. » و یا تکرار پوشش ها و لباس کاراکترها در مواقع مختلف که به خودی خود مشخص است سکانس ها در یک روز خاص و بسیار فشرده فیلمبرداری شده است و طراح لباس چندان به تغییرات صحنه ای توجه نداشته است تا جایی که بازیگر حتی با همان لباس می خوابد.

                اگر از جنبه های محتوایی بگذریم داستان روح، اقسام آن و ویژگی ها و توانایی های یک روح، از آن جایی که جنبه های معنوی و دینی آن بسیار حائز اهمیت است چندان جدی گرفته نشده است به گونه ای که خیال پردازی هایی که در ذهن برخی وجود دارد در این سریال به اشتباه نقش روح را ایفا نموده است . فیلم معروف «روح» (Ghost  به کارگردانی جری زوکر محصول سال1990) نیز تقریباً چنین فضایی را تداعی می نماید اما نگاه و بینش یک کارگردان مسیحی کاتولیک و باورهای دین گریز آنان چندان ارتباطی با باورهای دینی و مذهبی مسلمانان که بسیار نسبت به اینگونه موارد حساس می باشند ندارد. سریال پنج کیلومتر تا بهشت که عنوانی استعاری و چند پهلو را با خود یدک می کشد برداشت آزاد و بدون حساسیتی است از خوانده ها، شنیده ها و دیده ها در مورد روح بدون آن که ملاحظات دینی و علمی در آن به دقت رعایت شود . در کنار همه ی این موارد و گذشته از بحث های محتوایی که در این آشفته بازار سریال های مناسبتی محلی از توجه و دقت را با خود همراه نمی بیند نمی توان از بازی خوب و یکدست مهدی سلوکی و شبنم قلی خانی به سادگی گذشت هرچند که در برخی از موارد ضعف آشکار فیلمنامه بازی آنان را نیز تحت تأثیر قرار داده بود صحنه های خواندن قرآن توسط امیر حسین و لحظه ی پیدا کردن امیر حسین که مدت زمانی طولانی بدون توجه به وضعیت خطرناک و در معرض مرگ امیر حسین به اظهار محبت و گریه و زاری سپری شد! از مواردی است که از هیچ بازیگر حرفه ای این گونه حرکات سر نخواهد زد !حرکت داستانی این سریال محکم تر از سریال های دیگر است اما فراز و فرودهای بسیاری در متن داستان به وجود می آید ک بیننده ی حرفه ای را دچار سردرگمی می داند .


سقوط یک فرشته


               سقوط یک فرشته در مجالی بیشتر و در حرکتی حساب شده تر می توانست به یکی از سریال های خوب تلوزیون از منظر مناسبت سازی و توجه به متن جامعه و سرگذشت خوب و بد افراد تبدیل شود. اما در چنبره ی عجله و عدم بازخوانی متن ساخته شده آن چنان گرفتار آمد که گرفتار همان تعبیر «HAPPY END» شد تا همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود و خون از دماغ کسی نیز نیاید مردن مادر فاطمه با آن سابقه ی بیماری قلبی هم کمکی به گره های ساختگی حاضر در متن داستان ننمود. نیما (مهرداد صدیقیان) برای انتقام گیری از خانواده ی حاج حبیب(مسعود رایگان)دست به هر کاری می زند و تا کمی مانده به انتهای داستان نیز دمار از آن خانواده در می آورد بدور از هر گونه یک سویه نگری اگر این سریال در ژانر وحشت ساخته شده بود و وارد حیطه های دینی و ماورایی نشده بود می توانست موفق تر باشد. نگاه دینی به مقوله های اینچنینی آنقدر ظریف و خطرناک است که گاه می تواند حرف و حدیث های بسیاری را به همراه داشته باشد قبول خرافه، نشان دادن یک دختر مذهبی در قالبی ساده و زود باور و در نظر نگرفتن تفاوت های فردی عناصر داستانی باعث می شود کارشناسان دینی اعتراضات گسترده ای با بهرام بهرامیان به عنوان کارگردان این سریال داشته باشند. چرایی حضور، تیپ و نقش کاراکترها بسیار است چرایی حضور یاور با بازی علی سلیمانی ، نقش پریچهر با بازی شبنم مقدمی و برخی دیگر از شخصیت ها سؤالات بسیاری را در ذهن پدیدار می سازد زال بودن یاور و داشتن نگاهی ویژه را نمی توان به هیچ وجه توجیه کرد تا جایی که گمان می رود یک ملودرام ساده سر از ناکجا آباد رئالیستی شدن و گرفتار آمدن در بند و بست های ماورایی سازی شده است این که چرا کارگردانان مناسبتی ساز برای ساخت سریال های ماه مبارک رمضان اصرار بر ماورایی سازی آن هم به این صورت ضعیف و شکننده دارند را باید در سفارش های ارائه شده جستجو کرد و نه خواست و حال و هوای نوشته های موجود.

                   این احتمال بسیار قوی است که سفارش دهندگان بر روی بند ماورایی بودن به هر قیمت! آن قدر اصرار می ورزند که سازندگان مجبور می شوند چند آیتم ماورایی را همین طوری به جای جای داستان خود اضافه نمایند واگرنه تمامی سریال های ماه مبارک رمضان بدور از حواشی ایجاد شده می توانست با پرهیز از افتادن به دام ماورایی شدنِ غیر کارشناسی و بدون بهره وری از امکانات مدرن سینما کارهای خوبی از آب در آید.

               فاطمه خطر از بیخ گوشش می گذرد، سارا در لحظه ی سرنوشت بدون هیچ گرویی به آغوش توبه باز می گردد حاج حبیب سر و مر و گنده تا انتهای داستان پیش می رود و در یک صحنه تنها دستگیری نیما است که دیده می شود و دیگر هیچ حتی پریچهر هم دچار دگردیسی زودرس می شود و قرآن را برای بقای امازاده باز پس می دهد شیطان نیز پوست می اندازد و دام بر سر راه دیگری می نهد! چقدر خوب و قشنگ همه چیز به پایان می رسد! تنها حسن باقیمانده ی این سریال حضور پررنگ تر هدی زین العابدین در کارهایی به مراتب بزرگتر و مهرداد صدیقیان در تیپ های منحصر به فرد تر خواهد بود!

             این سه سریال با پخش های مکرر بخش مهم و زیادی از اوقات ماه رمضان امسال را به خود اختصاص دادند ، زیر نویس نظر سنجی نیز دائماً رد و بدل می شد احتمالا بالای 60 تا 70درصد نیز اظهار رضایت خواهند نمود اما هرگز معلوم نخواهد شد چند درصد از مخاطبین حرفه ای سینما و تلوزیون حتی حاضر شده اند نیمی از داستان های این سه سریال را دنبال نمایند تا جایی که در برخی پایگاه های غیر رسمی میزان ارتباط محتوای این سریال ها با موضوع ماه مبارک رمضان، برکات و برتری های عظیم این ماه کمتر از 7 یا 8 در صد بوده است نکته ی دیگر این که مخاطبین مجبور بودند تکرار تکرار ها را نیز با سعه ی صدر تمام تحمل نمایند از هر 38 دقیقه و یا 40 دقیقه سریال روز بعد بین 10 تا 12 دقیقه شامل قسمت هایی می شد که روز قبل و در نوبت های متوالی تکرار شده بود .


سه دنگ سه دنگ


              نصرت عشقی برای حفظ سه دنگ نانواییش به هر دری می زند و حتی تا پای طلاق همسری که دوستش دارد نیز پیش می رود. شاهد احمد لو با انتخاب این فیلنامه خود را در معرض منتقدین برنامه سازان طنز سیما قرار می دهد. فضای کمدی حاکم بر این سریال بسیار نرم و تحمل پذیر است سیروس گرجستانی، مرجانه گلچین، جواد عزتی، محمد کاسبی ، یوسف صیادی چهره هایی هستند که این گونه طنز را در کارنامه ی خود دارند .چهره و نگاه خاص گرجستانی ، دیالوگ گویی های منحصر بفرد مرجانه گلچین و جدی بودن محمد کاسبی در کنار چهره ی خاص یوسف صیادی و حاضر جوابی های جواد عزتی همه و همه به یک طنز گفتاری و نه ادا و اطوار منتهی می شود که در نوع خود کاری قابل پذیرش است اما باید پذیرفت که کارگردان ناتوانی های داستانی خود را با برخی چهره های خاص و اتفاقات غیر واقعی پوشش می دهد در کنار سریال هایی که مناستبی ساخته می شوند سریالی با حال و هوای طنز گرچه برای تنها برخی استان ها پخش شد اما برای تلطیف فضای حاکم بر فیلم های تلوزیون و روزهای گرم و کشدار مرداد و شهریور لازم بود. مقوله ی طنز که یکی از تخصصی ترین و سخت ترین فضاهای ساخت فیلم و سریال است از کمبود شدید فیلمنامه رنج می برد واگرنه بازیگران قابلی در این عرصه برای ایفای نقش حضور دارند همین که هنوز راه خنداندن بیننده را یاد نگرفته ایم نشان می دهد نوشتن در فضای طنز را بلد نشده ایم و این ضعف ساختاری به شدت دیده می شود. سه دنگ سه دنگ بدون حضور برخی از چهره های مطرح سینما نمی توانست کاری قابل قبول جلوه کند و به نوعی ضعف داستانی با حضور نام های به طور نسبی پوشش داده شد .


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا